یک روز با پلوی زعفرانی

ساخت وبلاگ

خودم رفتم بخیه هامو کشیدم

درد یا ترس نداشت، ولی از وقتی پامو از مطب گذاشتم بیرون، حس می کنم تو بدنم داره میلرزه

با اینحال رفتم فروشگاه، هله هوله خریدم ، چون بچه ها گناه دارن و حوصله ندارم خودشونو ببرم فروشگاه، داروخانه رفتم که دارومو نداشت و بعدش رفتم دنبال پسر، تو راه گوجه خریدم ، اومدم ناهار کباب تاوه ای گذاشتم و همین الآن دراز کشیدم

هنوز احساس لرزش و سرگیجه دارم و دلم میخواد گریه کنم.

تنها کاری که برا خودم کردم اینه که یه لیوان چای از فلاسک ریختم ولی همونم نتونستم بخورم.

تایمی که تو مطب معطل بودم ، خواستم کار مفید بکنم و کورسی که دارم میخونم و ادامه بدم، بسته اینترنت خریدم ، ولی هنوز فعال نشده، می خوام همراه اول رو له کنم.

یه دونه از زخم ها، قشنگ یه سانت دهنه ش بازه، وقتی دیدمش ترسیدم، ولی دکتر گفت بسته میشه ، کاش بخیه شو نکشیده بود تا کامل بسته بشه.

تو مطب هم نه ذهنم کار میکرد ،نه زبونم ، هیچی از دکتر نپرسیدم، ولی پول ویزیت دادم، پول سونو و کشیدن بخیه رو هم جدا جدا حساب کرد! ۶۵۰ تومن پول دادم برای هیچی!

هیچ...
ما را در سایت هیچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myhouse بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1402 ساعت: 14:59